صبح شد .
از خواب برخاست . خدایش را از گنجه اش بیرون آورد و عبادت کرد . وقت رفتن شد ، خدایش را درون گنجه اش گذاشت و چماقش را برداشت .
درون گنجه اش به غیر از خدایش ، پول و زر و جواهراتش بود .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بشریت ، عقلانیت ، آزادی ، احترام ، برابری
۴ نظر:
من فکر می کنم اگه خود به خدا هم دستشون میرسید اونو توی زندان شکنجه
میکردند..اصلا او را میکشتند..
ننگ بر حکومت دینی...همه ی دین ها به
شکلی از این امتحان حکومت رد شدند
و مذهب شیعه از همه کمتر گرفته البته تا این زمان!
salam va drood bar shoma.
link shodid .sar bezanid appam.
لینک شدید
ممنون شما هم وب زیبایی داری ..
موفق باشی.
ارسال یک نظر